کد خبر: ۲۸۵۷۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
کد خبر: ۲۸۵۷۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۱۹
کد خبر: ۲۸۵۶۳۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۱۶
کد خبر: ۲۸۵۴۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
کد خبر: ۲۸۵۰۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۵
کد خبر: ۲۸۵۰۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۵
اشاره:
در مقدمه كتاب (عقل و توسعهيافتگي» (1372) به خوانندگان قول دادم پس از مدتي تفكر و مطالعه و مشاهده بيشتر، ديدگاهها و آراي خود را كه احيانا مورد بازنگري قرار ميگيرد، پيرامون مطالب آن كتاب ارائه كنم. اكنون پس از گذشت نزديك به ده سال و آماده شدن مجموعهاي به عنوان «عقلانيت و توسعهيافتگي ايران»، ديدگاه خود را در رابطه با نظريههاي قبلي پيرامون توسعهيافتگي شرايط لازم براي پيشرفت عمومي كشور و بسط عقلانيت بعنوان پارادايم حاكم بر توسعهيافتگي ايران در معرض نقد و بررسي خوانندگان محترم قرار ميدهم.
کد خبر: ۲۸۴۶۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۲۵
جان استوارت ميل؛ اصالت فايده و آزادي مدني
کد خبر: ۲۸۴۶۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۲۵
پيشگفتار:
معني لغوي «توطئه» آماده كردن، با هم ساختن، زمينهسازي و مقدمه چيدن براي دستيابي به چيزي است. معادل انگليسي واژه توطئه، "conspiracy" است. توطئه يعني برنامهريزي پنهاني و كارهايي كه بر پايه روشهاي غيرقانوني و غيراخلاقي و معمولا غيرمسالمتآميز، براي پيشبرد اهداف و مقاصد فردي يا گروهي يا ملي، به بهاي لطمه زدن به منافع و حقوق ديگران در يك كشور يا در سطح بينالمللي صورت ميگيرد.1 توطئه به اين معنا (به شكل عيني و واقعي) از آغاز خلقت بشر تاكنون در اشكال و ابعاد گوناگون وجود داشته و بعنوان ابزاري براي رسيدن به هدف، بويژه در حوزه سياست به كار رفته است.
تئوري توطئه معادل اصطلاح "conspiracy theory" در زبان انگليسي است كه مترادفهايي نيز دارد، از جمله: شيوه پارانويدي2، توطئهانديشي يا توطئهباوري3، ذهنيت توطئهانديش4 و ذهنيت دست پنهان5. از تئوري توطئه تعبيرها و تعريفهاي گوناگون شده است، ولي تعاريف ارايه شده در اين باره، همانند ديگر تعاريف در حوزه علوم اجتماعي يكدست نبوده و مورد توافق همگان نيست، گذشته از اين تا اندازهاي هم گيجكننده است.6
تعريف ما از «تئوري توطئه»، چارچوب و پارادايمي است براي تجزيه و تحليل رويدادها و پديدههاي زندگي بشري كه براساس آن، تنها عامل مؤثر و رقمزننده سرنوشت اينگونه رويدادها و پديدهها، در عرصههاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و... همانا دستهاي پنهان، اقدامات و نقشههاي پليد و غالبا مخفيانه توطئهگران (اعم از قدرتها و كشورهاي بزرگ، برخي افراد و گروهها، انجمنهاي پنهان و كانونهاي توطئهگر) است كه براي رسيدن به اهداف شوم خود در تلاش و تكاپو هستند.
با توجه به اين تعريفها، بايد ميان توطئه و تئوري توطئه تفاوت قايل شد زيرا، توطئه يك عمل عيني و واقعي و نيز ابزاري در خدمت سوءاستفاده توطئهگران است، اما تئوري توطئه آن روش تبييني و ذهني است كه بر مبناي پنداري (غالبا بيپايه) از نقش توطئهگران، در ذهن توطئهانديشان، براي تجزيه و تحليل پديدهها و رخدادها شكل ميگيرد. تئوري توطئه بيشتر متشكل از سه ركن اصلي، يعني توطئهگران، توطئهباوران و مباني تحليل و مفروضات است.
(1) توطئهگران به نيروها، كشورها، افراد، گروهها و كانونهاي نهان و آشكاري اطلاق ميشود كه نقش توطئهچيني و توطئهگري را در تئوريهاي توطئه برعهده دارند؛ اما مصاديق و شواهد عيني توطئهگران با توجه به تفاوتهاي جوامع و كشورها، متفاوت است؛ براي مثال، به نظر ريچارد هافستادر، نيروهاي دست راستي آمريكا همواره گمان كردهاند كه كشور آمريكا به كام يك توطئه بينالمللي رانده ميشود. از ديد او، در شيوه پارانويدي سياست آمريكايي در سده نوزدهم، توطئهگران و عاملان اصلي اين توطئهها فراماسونها و كاتوليكها دانسته ميشدند كه در نيمه سده بيستم، جاي خود را به يهوديها، كمونيستها و مأموران داخلي آنها دادند7، در صورتي كه در تئوريهاي توطئه خاورميانه، امپرياليستها، صهيونيستها و فراماسونرها نقشآفرينان اصلي توطئهها به شمار ميآيند.
(2) ركن دوم تئوري توطئه را توطئهباوران تشكل ميدهند. توطئهباوران به برخي افراد، اقوام، گروهها و كانونها گفته ميشود كه در تحليل و تبيين حوادث و وقايع پيرامونشان و نيز در تفسير و توضيح پديدهها و رويدادها، بر عامل «توطئه» تأكيد دارند و حوادث را ناشي از توطئهچيني و توطئهپردازي توطئهگران ميپندارند.8 از ديدگاههاي گوناگون مصاديق توطئهباوران در جوامع و كشورهاي جهان متفاوت هستند، ولي اين افراد و گروهها بيشتر مورد اشاره و توجه هستند؛ بنيادگراهاي مذهبي (اعم از يهودي، مسيحي و مسلمان)، ناسيوناليستهاي افراطي، محافظهكاران راستگرا، چپهاي افراطي، اقليتهاي قومي و نژادي، سياستمداران اهل توطئهگري سياسي و كساني كه بنا به دلايلي، از تجزيه و تحليل مسايل سياسي و اجتماعي ناتوانند.
(3) ركن سوم تئوري توطئه، «مباني تحليل و مفروضات تئوري توطئه» است. در استنتاجها و چگونگي تبيين تئوري توطئه، شرايط و مراحل متداول در روششناسي و، روش شناخت علمي، رعايت نميشود9 و اساسا، شيوه استدلال فرد دچار توهم و توطئهباور با شيوه استدلال فرد معقول متفاوت است. براي مثال، توطئهباوران در تجزيه و تحليلهاي مبتني بر توطئهباوري، بر پايه مفروضات خاص به تبيين مسائل ميپردازند؛ از جمله براساس اين فرضها و باورها كه توطئه عامل محرك تاريخ است؛ هدف، به دست آوردن قدرت است؛ سود بردن نشانه دست داشتن است؛ هيچچيز تصادفي اتفاق نميافتد؛ و اينكه ظاهر امور فريبنده است.10
تئوري توطئه در فرهنگ سياسي كشورها و ملتها كم و بيش وجود دارد و شواهد مبين آن را در بسياري كشورها ميتوان يافت. هرچند به سادگي نميتوان تئوريهاي توطئه را به گونه كمي و قابل سنجش مورد بررسي قرار داد، ولي به اعتقاد برخي صاحبنظران، تئوري توطئه در خاورميانه بيش از ديگر مناطق جهان و در ايران بيش از كشورهاي ديگر خاورميانه مطرح است.11 از اينرو، برخي ادعا ميكنند كه ايران «توطئهباورترين كشور جهان»12 است.
توطئهباوري در فرهنگ سياسي معاصر ايران ابعاد و دامنه گسترده دارد؛ از اينرو، از مسائل جزئي تا مشكلات و مسائل مهم كشور و نيز طيفها، افراد و گروههاي گوناگون جامعه را دربرميگيرد. با نگاهي به بحثها، مجادلهها و نوشتههاي سياسي فارسي در دوران معاصر، صرفنظر از اينكه با كدام ديدگاه مطرح شده باشد، به برخي واژهها و اصطلاحات برميخوريم كه پيوسته تكرار ميشوند: «توطئه»، «عمال خارجي»، «جاسوس»، «خطر بيگانگان»، «دشمن»، «خائن»، «سرسپرده»، «وابسته»، «اسرار»، «مهره»، «نقشه»، «عروسك»، «آلتدست»، «پشت پرده»، «پشت صحنه»، «نوكران استعمار يا امپرياليسم»، «ستون پنجم»، «عوامل نفوذي»، «روباه مكار»، «دست پنهان»، «مزدور بيگانه».
اين واژهها و مانند آنها در واقع بخشي از تصوير بزرگتري هستند كه در گفتار سياسي و ادبيات سياسي معاصر ايراني جلوه ميكند و نيز اين كلمات و تعابير را طيفها و گروههاي سياسي گوناگون (سلطنتطلبان، چپگراها، مليگراها و ديگران) به كار ميبرند؛ البته، شخصيتها و بازيگران توطئهگر كه در اينگونه گفتارها و نوشتههاي سياسي از آنها نام ميبرند، با توجه به تفاوت ديدگاهها و گرايشهاي فكري نويسندگان و گويندگان، متفاوت هستند.
مثلا از ديدگاه سلطنتطلبان، قدرتهاي خارجي (بويژه بريتانيا و روسيه) همواره توطئه چيدهاند تا سلطنت و بويژه سلطنت محمدرضا شاه را نابود كنند. از نظر چپگراها، استعمار و امپرياليسم و نوكران آنها بر ضد كارگران و دهقانان توطئه ميچينند و نقشه ميكشند و از نظر مليگراها نيز خائنان به ملت و نوكران بيگانه و استعمار در پشت پرده سرگرم دسيسهچيني بر ضد منافع و مصالح ملياند. اينگونه گفتارها و تحليلهاي سياسي بر اين نكته تأكيد دارد كه تحولات، رويدادها و سياستهاي داخلي و خارجي ايران تحتتأثير دستهاي پنهان توطئهگران و قدرتهاي بزرگ است.
در بررسي اين مؤلفه فرهنگ سياسي معاصر ايرانيان، تحليلها و اظهارنظرهاي گوناگون و بسياري از سوي صاحبنظران ايراني و خارجي ارائه شده و هر يك از آنان علل و عواملي را براي توضيح گسترش و رواج تئوري توطئه بيان كرده است. به نظر ابراهاميان، تئوري توطئه يا «شيوه تفكر پارانويايي»، نشانه نابساماني رواني نيست، بلكه حاصل دو عامل عمده است: (1) عامل تاريخي، يعني مداخله قدرتهاي بزرگ از اوايل سده نوزدهم به بعد؛ (2) عامل جامعهشناسي كه مربوط به استبداد طبقاتي حاكم در جامعه ايران است.
از ديد او، اين عوامل سبب شده است كه مردم در برهههاي حساس تاريخي، رخدادهاي كوچك و بزرگ را ناشي از مداخله بيگانگان بدانند، بازيگران سياسي را با بياعتمادي بنگرند و آنان را مأمور قدرتهاي بزرگ به شمار آورند و نيز خود را فاقد هرگونه قدرت و نفوذ در صحنه سياست بيابند. از سوي ديگر، فاصله عميق و قديمي ميان دولت و جامعه، به نوبه خود، باعث تشديد توطئهباوري در بين مردم شده است.13
احمد اشرف، در كنار عوامل گوناگوني كه پذيرفتن تئوري توطئه را برآيند آنها ميداند، به توطئههاي واقعي قدرت بزرگ در شرايط نيمه استعماري براي گسترش و ترويج توطئهباوري اشاره ميكند.14
كسان ديگر، از جمله مهدي بازرگان15، ماروين زونيس16، گراهام فولر17 و دانيل پايپز18 نيز به عامل «دخالت قدرتهاي خارجي» در ترويج تئوري توطئه در فرهنگ سياسي معاصر ايران اشاره دارند.
ما نيز در اين مقاله در پاسخ به اين پرسش كه مهمترين علت گسترش و رواج تئوري توطئه در فرهنگ سياسي معاصر ايران از مشروطيت تا انقلاب اسلامي چه بوده است، در پي آزمودن اين فرضيه هستيم كه توطئهها و دخالتهاي قدرتهاي خارجي در ايران و رقابت آنان با يكديگر، مهمترين علت گسترش و رواج تئوري توطئه بوده است. براي يافتن پاسخ اين پرسش و ارزيابي اين فرضيه، روش تحليل و تفسير متون تاريخي به كار رفته و دادههاي اين مقاله با مراجعه به منابع اوليه و ثانويه به دست آمده است.
در اين مقاله، موضوع مورد بحث در سه بخش مورد بررسي قرار گرفته است. نخست، به پيشينه دخالت و رقابت قدرتهاي بزرگ در ايران تا دوران مشروطيت اشاره شده و آنگاه نقش قدرتهاي بزرگ در تحولات و مسائل ايران از دوران مشروطيت تا آغاز دوره پهلوي و تأثير آن در تكوين و گسترش تئوري توطئه مورد بررسي قرار گرفته است. در بخش سوم هم نقش قدرتهاي بزرگ در وقايع و توطئههاي دوران پهلوي و تأثير آن در شكلگيري و رواج تئوري توطئه، با اشاره به برخي شواهد و رويدادها مطرح شده است.
کد خبر: ۲۸۴۶۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۲۵